شنیدم جغدی مرا صدا زد
نویسنده:
مارگرت کاراوان
مترجم:
امیر امیری
امتیاز دهید
167 صفحه
✔️ سخن ناشر:
کتابی که در دست دارید از سری کتابهایی است که اخیرا مبادرت به ترجمه و چاپ آن کرده ایم و بیشتر روی مسائل اجتماعی و بحرانهای فردی که جامعه امروز بیشتر مسبب آن است، دور می زند. کتاب دوم از این مجموعه را فرار نام نهاده ایم که در آن نویسنده در عین حال که با استادی خاص توانسته فقر اجتماعی و اقتصادی در آمریکای لاتین را تشریح کند، موضوع اصلی متن "علم در خدمت پلیدی" را به زیبایی پرورانده است.
گزیده ای از متن کتاب:
دکتر به اسقف گفت: متوجه شدید عالیجناب! کشیش جوان شما سه سال بیشتر زنده نخواهد بود، خودش هم نمی داند. اگر ممکن است شما به او بگوئید و با او چکار خواهید کرد؟
- بله به او خواهم گفت، اما هنوز نه، اگر حالا بگویم، سعی بیشتری خواهد کرد. چقدر وقت برای زندگی فعال دارد؟
- اگر شانس بیاورد کمی کمتر از دو سال!
- پس وقتش برای آموختن کم است. راه انتخاب ندارم، او را به سخت ترین بخش مذهبی ام می فرستم. به عنوان کشیش محلی او را کینگ کام، به بخش دهکده سرخپوستها می فرستم.
- پس امیدوارم برایش دعا کنید عالیجناب!
اما اسقف با لحن آرامی جواب داد که اگر دوباره جوان می شد آرزو داشت خودش بجای طلبه جوانش به دهکده سرخپوست ها برود...
بیشتر
✔️ سخن ناشر:
کتابی که در دست دارید از سری کتابهایی است که اخیرا مبادرت به ترجمه و چاپ آن کرده ایم و بیشتر روی مسائل اجتماعی و بحرانهای فردی که جامعه امروز بیشتر مسبب آن است، دور می زند. کتاب دوم از این مجموعه را فرار نام نهاده ایم که در آن نویسنده در عین حال که با استادی خاص توانسته فقر اجتماعی و اقتصادی در آمریکای لاتین را تشریح کند، موضوع اصلی متن "علم در خدمت پلیدی" را به زیبایی پرورانده است.
گزیده ای از متن کتاب:
دکتر به اسقف گفت: متوجه شدید عالیجناب! کشیش جوان شما سه سال بیشتر زنده نخواهد بود، خودش هم نمی داند. اگر ممکن است شما به او بگوئید و با او چکار خواهید کرد؟
- بله به او خواهم گفت، اما هنوز نه، اگر حالا بگویم، سعی بیشتری خواهد کرد. چقدر وقت برای زندگی فعال دارد؟
- اگر شانس بیاورد کمی کمتر از دو سال!
- پس وقتش برای آموختن کم است. راه انتخاب ندارم، او را به سخت ترین بخش مذهبی ام می فرستم. به عنوان کشیش محلی او را کینگ کام، به بخش دهکده سرخپوستها می فرستم.
- پس امیدوارم برایش دعا کنید عالیجناب!
اما اسقف با لحن آرامی جواب داد که اگر دوباره جوان می شد آرزو داشت خودش بجای طلبه جوانش به دهکده سرخپوست ها برود...
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1401/11/30
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شنیدم جغدی مرا صدا زد